نوشته شده توسط : ذره

مثل قطره باراني كه بر شيشه ي غبارگر فته ي

پنجره ي خانه ي متروكي مي بارد تو بر
زندگي من باريدي
...
آن چنان باريدي كه
ناگاه

برهنه به لمس قطره قطره ي حجم ات شتافتم
و آن گاه

چيزي در من روييد
چيزي از من تابيد

و فاصله....
رنگين كماني شد.

باران باشد ، تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد

به دنیا میگویم خداحافظ !!



:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

نگاهت برایم چون فرصت است ...

منتظر فرصت دوباره ام ...


"دنیا اگه بهشت حوا باشه ...  حوصله ی آدمو سر میبره "

زندگی بدون تو برایم مفهومی ندارد  .... و دنیا همان سردرگمی را برایم به بار می آورد ...

منتت را ارج می نهم و در برابرت بی صدا فریاد با تو بودن سر میدهم ...


کاش گوش هایت برای شنیدن باز باشند و چشم هایت برای دیدن ...

می دانم که بازند ... بازند؟؟

نوش می کنم لحظات فراغت را  ...    چرا  که مستی دیدارت را فزونی بخشد 

حتی ماندن ها را می روم  ....  رفتن ها را می مانم

سنگینی ِ حضورت ؛ سبک می کند دلتنگیم را ...



:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

بلاخره متولد شدم ... اومدم زمین .... همین پایین ... با گریه جدا شدم ...

چقدر آسمون خوب بود .. ولی منو انداختن پایین ...

خدایی جونی اون بالا جام بهتر نبود؟؟؟

بدترین چیز اینه که بخوای بنویسی اما نیاد ....

پس :

خودمونی نویس :

یکسال بزرگتر شدم امیدوارم که بزرگتر شده باشم ...

از همه ی اونایی که توی سال قبل ناخواسته رنجوندمشون همین جا عذر میخوام ایشالا که منو میبخشن ...

سال قبل پر از اتفاقات خوب و بد بود که یه سریش برای بالا اومدنم مفید بود ...

چهره ی پلید یه سری آدما برام رو شد ... چهره ی واقعا زلال و معصوم یه عده هم واسه همیشه تو ذهنم جا گرفت ...

 

خدایا تو خودت میدونی خیلی سعی می کنم بعضی آدما رو ببخشم ولی نمیشه  ... واقعا نمیشه ...

خداجونی از اینکه این همه دوست خوب دارم واقعا ازت ممنونم تعدادشون زیادن اگه بخوام یکی یکی بگم ؛ آدمایی که تو خنده و گریه باهام بودن ...

 

خـــــــــــــــــــــــدا دوستت دارم ... دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جونیام دوستتــــــــــون دارم ....

بابت همه چی ممنون ...

 

حالا نوبت درخواست :

 

 

* فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرج فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرج فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرج

** سلامتی همـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

*** درکِ حکمت هات و صبـــــــــــــــــــــــــــــــــرِِ مصلحت هات 

**** موفقیـــــــــــــــــــــــــــــــت واسه همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه 

***** عاقبــــــــــــــــــــــــت به خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــری

و ....

خودت بهتر میدونی ....



:: بازدید از این مطلب : 336
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 3 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

»»‌  يادمان باشد ...

اين روزها دوست داشتن دليل مي خواهد ...

حتي دل داشتن هم دليل مي خواهد ...

آن روزها مي گفتند : دل عاشق از عرش هم فزوني يابد ... اما ... اين روزها چه ؟؟

همين كه مسكني مي شويم بر زخم هاي زمينيِمان كافيست ...

اين روزها گفتن " دوستت دارم " چقدر آسان شده ... و چه سخت !!!

و چه دلگير شده :

هر رهگذر خياباني مي تواند بگويد ... اما !!! عابران هميشگي نه ...

اين است تفاوت سخت و آسان ...

و اين است تمايز شنيدن و نشنيدن ...

+++ يكي گفت نوشت :

به ياد داشته باشيم هر جايي كه ما نفس مي كشيم بهترين جاي دنياست ...

ادامه داشت ننوشت ...



:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 3 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

امان از اين دندانپزشك ها ...

تا زمانيكه دندانت خراب است درد ميكند ...

وقتي عصب كِشي (يا كُشي) مي كني بازم درد مي كند ...

وقتي كامل پُرَش مي كني باز هم درد مي كند ... عجيب است ...!!!

پس كِي اين درد تمام مي شود ؟؟ آيا؟؟ مُرديم از درد ...!!!

+ساده نوشت :

خدايا سلام ... حالت خوبه ؟؟؟ در چه فكري؟؟ به چي نگاه مي كني؟؟ هوم؟؟؟

گفتم تو همين دنيا مجازاتم كن بخاطر خطاهام (البته قبلش گفته بودم همشو ببخش آخه تو خدايي ... خدا شدن همينه ديگه عزيزم...)

خدايا ولي نه تا اين ... بيچاره شدم ديگه ... ميبيني كه ...

يواش يواش مجازات كن قربونت برم ... مثلا من بنده ي توام ... كم تحملم ديگه ...

راستي خدايي جون بخاطر اون قضيه هم ممنون ... تا ببينيم چي ميشه !! يعني خودت ببين چي ميشه ...

پس امروز ديگه دندونم خوب ميشه ديگه؟؟؟

امــــــــــــــــــــان از اين دندان پزشك هـــــــــــــــــــــــــا !!! (آيينه ي دق شده اند ) هـِـــــــــــر هـــِـــــــــــــر

خدايا فعلا ديگه حرفم نمياد بعدا دوباره مزاحمت ميشم ...

* چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم !!! *



:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 3 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

با باران چشم هايت وضو خواهم گرفت ...

نماز عشق خواهم خواند ... اگر لايق باشم ...

اين روزها قلمم بدون حرف مانده بي كلام ...

سيمايت صداي قلمم را خفه كرده ...

دراز كردم دستم را .... منتظرم ... خالي نمانَد ... 

نگاه كن ... سر به زير شده ام .. آرام ... 

چشمانم تاب ديدن آسمان را ندارند ... تو خود مي داني ...

باز هم باران ... گفته بودم " مرا تحمل باران نيست ؟؟" .. .

آري گفته بودم ... 

يادم خواهد آمد خاطرات باران را ...

چقــــــــــــدر هــــــــوا ســــــــــــــرد شــــــــــده !! مي بينـــــــــي؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 3 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

پروردگار ...

  قلبم که سرچشمه ی تمامی جوشش ها و خیزش های وجودم است را و بصیرت وجودیم را که نشانه ای روح دمیده شده ی توست را را صفا ده ...

 

ای تدبیر گر ساعات زندگیم ؛ رو زو شبم را پر از شایستگی و پایستگی گردان ...

 

پیدا و پنهانم را با دگرگونی همسو فرما ...

و حال و احوالم را به بهترین حال مزین فرما ...

      آمیــــــــــــــــــــــــــن



:: بازدید از این مطلب : 439
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 12 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره


مدتیست موازی شده راه رسیدن به تو ... انعکاس فریاد ذره ات زمین را فرا گرفته ...

 

 

 

 

 

     تــــــــــردید ... این روزها سراسیمه در این جاده پرسه می زند ..!!!!

 

 

    

 

 

          عجیب است که دیگر حتی از بردن نامت ابا می کند ....

 

 

       

 

 

                 در انتظار اثبات نشسته .... در انتظار نشانه ای ...

 

 

     

 

 

گلــــــــــــــــــــــــه ...   امتحاناتت سخت شده ... خیلی سخت ...

 

 

  

 

   حول ... حول حالنا ... دگرگونی احوال را از تو می خواهم ... 

    

                                     که خود می دانی و تنها تــــــــــــــــــو می توانی



:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 12 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

زمین در تکاپوی تجدید عهد ... آسمان وعده گاه دلدادگان ...

ذهن مشوشم در حال خانه تکانی ...!!

و چه سنگین است ته نشینی خاطرات رسوایی ...

 

پروردگـــــــــــــــــــــــــــار ...

تسکین دهنده ی دردهای خاموشم ... صدایت می کنم ...

این بار بلندتر از همیشه شیداتر از هــــــــــــــر بار .... چـــــــــرا که

انفجار وقایع تمام تنم را خراشیده کرده و جــــــز تو چاره نیست  ... جز تو کجاست پناهی ؟؟؟

 

حواس را به ستاره ها پرت کرده ام .. ولی ... حواس دلم هنوز جمع است ...

این حوالی را قدرت فریاد نیست ... تحمل سکوت نیز هم ...!!!

 

درهای بسته ، قفل های بزرگ بدون کلیـــــــد ... راهگشایی کن ...

سالهاست منتظرند و چشم به راه .. مبادا راه را گم کنند ... مبادا گم کنم !!!!!!!

 

حکمت های بی مثالت را شکر ...!!



:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ذره

پروردگار..
 
ردپایت اینجاست ... در همین کوچه ها ... دل ها عطر تو را استشمام کرده اند ...

آوازت زیر باران طنین انداز شد ...

همه را به رقص واداشت .. رقصی جانانه ... این چنین رقص را شگفتم نیست !!


از این "من" در تعجبم !  انگشت به دهان مانده ام ...

دیوانگی تا این ؟؟ کجای جاده مانده ام ... نمیدانم ...

راه بلد همه جا هستی  ... اما ... در مانده ام ... گم شده ام ...

دیگر نیستم ...


این پاها دیگر پیش نمی رود ... توان برایش نمانده ...


چه بد گذرگاهی ست ...!!



:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد