زمین در تکاپوی تجدید عهد ... آسمان وعده گاه دلدادگان ...
ذهن مشوشم در حال خانه تکانی ...!!
و چه سنگین است ته نشینی خاطرات رسوایی ...
پروردگـــــــــــــــــــــــــــار ...
تسکین دهنده ی دردهای خاموشم ... صدایت می کنم ...
این بار بلندتر از همیشه شیداتر از هــــــــــــــر بار .... چـــــــــرا که
انفجار وقایع تمام تنم را خراشیده کرده و جــــــز تو چاره نیست ... جز تو کجاست پناهی ؟؟؟
حواس را به ستاره ها پرت کرده ام .. ولی ... حواس دلم هنوز جمع است ...
این حوالی را قدرت فریاد نیست ... تحمل سکوت نیز هم ...!!!
درهای بسته ، قفل های بزرگ بدون کلیـــــــد ... راهگشایی کن ...
سالهاست منتظرند و چشم به راه .. مبادا راه را گم کنند ... مبادا گم کنم !!!!!!!
حکمت های بی مثالت را شکر ...!!
:: بازدید از این مطلب : 432
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14